فیض کاشانی:زان دو چشمم مدام مست و خراب میکشم لحظه لحظه جام شراب
❈۱❈
زان دو چشمم مدام مست و خراب
میکشم لحظه لحظه جام شراب
میشوی از فورغ حسن آتش
میشوم از نگاه حسرت آب
❈۲❈
غمزهٔ شوخ چشم فتّانت
میبرباید دل از اولوا الالباب
هوشمندان زنرگس مستت
بیخود افتاده اند مست و خراب
❈۳❈
قامتی خواهد آمدم در بر
دوش دیدم قیامتی در خواب
خون دل تا بکی بدیده برم
چون کنم در جگر ندارم آب
❈۴❈
در وصلت چو بستهٔ بر فیض
افتح یا مفتح الابواب
کامنت ها