گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:آمده‌ام بدینجهان تا که ز نی شکر برم نامده‌ام که از شکر قصه برم خبر برم

❈۱❈
آمده‌ام بدینجهان تا که ز نی شکر برم نامده‌ام که از شکر قصه برم خبر برم
چیست شکر دهان او نی غم آاندهان او این نی پر گره بهم در شکنم شکر برم
❈۲❈
جهد کنم در این سفر تا که ذخیره را بسی تنگ شکر ز معدنش بر سر یکدیگر برم
بسته کمر ببندگی ناله کنان ز خود تهی لب بلبش چو نی نهم از لب او شکر برم
❈۳❈
دوست چو مغز من شود پوست بیفکنم ز خود تا که نماید آن من بی صدفی گهر برم
آمده بسته‌ام کمر خدمت پادشاه را تا که زیمن دولتش تاج برم کمر برم
❈۴❈
سر بنهم به پای او دل بنهم برای او جان بدهم برای او خدمت او بسر برم
ظلمت و نور و خیر و شر هست درون یکدگر نور کشم ز ظلمت و خیر ز شر بدر برم
❈۵❈
هر چه درین سرا بود جمله از آن ما بود آمده‌ام که مال خود جمع کنم بدر برم
دیدهٔ جان گشوده‌ام بو که در آید از درم تخم ولاش کشته‌ام تا که ازو ثمر برم
❈۶❈
مونس و غمگسار من نیست به جز خیال او گر نبود خیال او با که دمی بسر برم
کی بود آنکه وصل او روزی جان من شود بوسه زنم بر آن دهان غصه ز دل برون برم
❈۷❈
دوست بدست آورم نیست بهست آورم جان که بزیر آمده باز سوی زبر برم
این غزلم جواب آنکه عارف روم گفته فیض آمده‌ام که سر نهم عشق ترا بسر برم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۱۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها