فیض کاشانی:من آئین جدائی را نمیدانم نمیدانم من او، او من دو تائی را نمیدانم نمیدانم
❈۱❈
من آئین جدائی را نمیدانم نمیدانم
من او، او من دو تائی را نمیدانم نمیدانم
بود بر جان گوارا هر چه آنمه میکند با من
وفا و بیوفائی را نمیدانم نمیدانم
❈۲❈
گدائی میکنم از حسن خوبان این نعیمم بس
نعیم پادشائی را نمیدانم نمیدانم
بغیر از مهر مه رویان که تابد بر دل و جان بس
طریق روشنائی را نمیدانم نمیدانم
❈۳❈
ز گلزار رخ خوبان اگر گستاخ گل چینم
رسوم پارسائی را نمیدانم نمیدانم
نچینم خوشه خود را میزنم بر خرمن آن مه
من آئین گدائی را نمیدانم نمیدانم
❈۴❈
همیشه عشق ورزم فیض با روی نکو رویان
ازیشان من رهائی را نمیدانم نمیدانم
کامنت ها