گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:میتوانم ز آب دیده دشت را دریا کنم یا ازین سیل دما دم کوه را صحرا کنم

❈۱❈
میتوانم ز آب دیده دشت را دریا کنم یا ازین سیل دما دم کوه را صحرا کنم
می‌توانم بر کنم از سینه آه آتشین نه فلک را در نفس یک تودهٔ غبرا کنم
❈۲❈
دست اگر از دیده برگیرم نفس را سر دهم ز آب و آتش می‌توانم عالمی را لا کنم
از محبت هست پنهان در دل من آتشی هفت دوزخ سوزد از زان درهٔ پیدا کنم
❈۳❈
هست جانم قابل اسرار علم من لدن می‌توانم خویش را تا جنت الماوا کنم
می‌توانم از زمین بر کام دل گامی نهم گام دیگر بر فراز چرخ هفتم جا کنم
❈۴❈
می‌توانم عالمی آباد کردن از نفس روی دلرا گر بسوی خواجهٔ بطحا کنم
تو بچشم کم مبین در من عصای موسیم خویش را چون افکنم بر خاک اژدرها کنم
❈۵❈
میتوانم هر دو عالم را بیکدم در کشم از ولایات علی گر نکتهٔ پیدا کنم
ذوالفقار مهر او بیرون کشم چون از غلاف شر ابلیس از سر فرزند‌ آدم وا کنم
❈۶❈
از حدیث جانفزایش یکسخن چون بشنوم میتوانم صد کتاب علم از آن انشا کنم
از کتاب فضلش ار یکحرف آرم بر زبان عالمی در مهر او آشفته و شیدا کنم
❈۷❈
بسته گردد بر رخم درهای دوزخ یک بیک در ثنای او دهانرا چون بحرفی وا کنم
میتوانم گشت واقف از رموز سرّ غیب گر ز خاک رهگذارش دیده را بینا کنم
❈۸❈
وقت آن شدفیض گیرم ز اهل دنیا عزلتی لب ببندم چشم و گوش آخرت را وا کنم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۴۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها