فیض کاشانی:در چهرهٔ مهرویان انوار تو میبینم در لعل گهر باران گفتار تو میبینم
❈۱❈
در چهرهٔ مهرویان انوار تو میبینم
در لعل گهر باران گفتار تو میبینم
در مسجد و میخانه جویای تو میباشم
در کعبه و بتخانه انوار تو میبینم
❈۲❈
بتخانه روم گر من تا جلوهٔ بت بینم
چو نیک نظر گردم دیدار تو میبینم
هرکو ز تو پیدا شد هم در تو شود پنهان
پیدا و پنهان گشتن هم کار تو میبینم
❈۳❈
از کوی تو میآیم هم سوی تو میآیم
در سیر و سلوک خود انوار تو میبینم
هم کشته این عیدم هم زنده جاویدم
منصور صفت خود را بردار تو میبینم
❈۴❈
گاهی که مرا کاهی گه قیمتم افزائی
در سود و زیان خود را بازار تو میبینم
هرکس شده در کاری سرگشته چو پرکاری
سرگشتگی جمله در کار تو میبینم
❈۵❈
هرجا که روم نالم چون بلبل شوریده
سرتاسر عالم را گلزار تو میبینم
خون در جگر لاله از داغ تو میبینم
چشم خوش نرگس را بیمار تو میبینم
❈۶❈
پروانه بگرد شمع جویای جمال تو
بلبل بگلستانها هم زار تو میبینم
از خود نه خبردارم نه عین و اثر دارم
در نطق و بیان فیض گفتار تو میبینم
کامنت ها