گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:بینم چو جمال یار مدهوش شوم یادش چو کنم ز خود فراموش شوم

❈۱❈
بینم چو جمال یار مدهوش شوم یادش چو کنم ز خود فراموش شوم
چون روی نماید همگی چشم شوم چون در سخن آید همه تن گوش شوم
❈۲❈
از دور آید برش سراسیمه دوم نزدیک من آید همه آغوش شوم
آید بکنارم ز میان بر خیزم گیرد ببرم چو تنگ از هوش شوم
❈۳❈
لب بر لب من نهد شوم مست و خراب گر بوسه دهد ز ذوق بیهوش شوم
ساغر دهدم شوم ز سر تا پا لب گوید چو بنوش جملگی نوش شوم
❈۴❈
آشفته کند زلف و گشاید گیسو سر مست و خراب و واله از بوش شوم
خواهد دل و جان شوم سراپا دل و جان خدمت خواهد همه تن و توش شوم
❈۵❈
بهر طوفش شوم سراپا گردان یاری اگرش بود همه روش شوم
گیسو چو کمند و زلف چون دام کند صید زلف و اسیر گیسوش شوم
❈۶❈
گوید چو بیا شوم ز سر تا پا سر غلطان غلطان چو گوی واسوش شوم
گر تیغ کشد شوم سراسر گردن تا کشته شوم خاک سر کوش شوم
❈۷❈
تیر اندازد شوم سراپای هدف وانگه قربان دست و بازوش شوم
چوگان چو بدست گیرد و تازد رخش در عرصه میدان شوم و گوش شوم
❈۸❈
در دیگ جفا و محنتم گر بپزد از سر تا پای جملگی جوش شوم
گر لعل شکر بار بگفتار آرد چون فیض شکر کشم و خاموش شوم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۶۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها