فیض کاشانی:باده در باده مست چون نشوم یار ساقی ز دست چون نشوم
❈۱❈
باده در باده مست چون نشوم
یار ساقی ز دست چون نشوم
رخ برافروخت چون نسوزم من
قد برافروخت پست چون نشوم
❈۲❈
بست در پیچ زلف خم در خم
پای دلرا ز دست چون نشوم
باده او هوشیار چون باشم
ساقی او می پرست چون نشوم
❈۳❈
اوست قبله سجود چون نکنم
اوست بت بتپرست چون نشوم
هست او من چسان نباشم نیست
هستیم اوست هست چون نشوم
❈۴❈
دل اشکسته میخرد دلدار
طالب این شکست چون نشوم
گفت اگر عاشقی فنا شوفیض
راه عذرم ببست چون نشوم
کامنت ها