فیض کاشانی:ای که درد مرا توئی درمان ای که راه مرا توئی پایان
❈۱❈
ای که درد مرا توئی درمان
ای که راه مرا توئی پایان
کمر خدمتت بدل بستم
هرچه گوئی بجان برم فرمان
❈۲❈
دادهام تن بخدمت تو بدل
دادهام دل بطاعت تو بجان
هرچه خواهی بیار بر سر من
یکدمم از درت ولیک مران
❈۳❈
بخیال تو زنده است این سر
بهوای تو زنده است این جان
گر نه در سر خیال تست مقیم
ورنه در جان هوای تست روان
❈۴❈
نیستم من به جز تن بی سر
نیستم غیر قالب بی جان
یکدم ار وصل تو دهد دستم
میدهم در بهاش جان و جهان
❈۵❈
نه جهان خواهم و نه جان جانا
هم جهان فیض را توئی هم جان
کامنت ها