فیض کاشانی:چشم جانرا ضیاست این دیوان گل باغ خداست این دیوان
❈۱❈
چشم جانرا ضیاست این دیوان
گل باغ خداست این دیوان
رنگ جانان و بوی جان دارد
گلستان این لقاست این دیوان
❈۲❈
دل و جانرا دهد حیات ابد
نوش آب بقاست این دیوان
اهل دل زین قدح قدح نوشند
شربت جانفزاست این دیوان
❈۳❈
در معانیش حق توان دیدن
آینه حق نماست این دیوان
کل اسرار اندرو بسیار
چمن دلگشاست این دیوان
❈۴❈
الصلا طالبان راه و خدا
سوی حق رهنماست این دیوان
مژده باد اهل درد را بدوا
دردها را دواست این دیوان
❈۵❈
هر که دارد هوای مستی حق
می صاف خداست این دیوان
میرساند بمنزل مقصود
سالکانرا سزاست این دیوان
❈۶❈
صاحب قال راست علم رسوم
صاحب حال راست این دیوان
آب حیوان خضر در ظلمات
آب حیوان ماست این دیوان
❈۷❈
میکشد سوی عشق و عشق بحق
معدن جذبهاست این دیوان
ای که پیمان ننگ و ناموسی
این مرض را شفاست این دیوان
❈۸❈
روز و شب ورد جان و دل کن فیض
حمد و شکر خداست این دیوان
کامنت ها