گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:نه چشم آنکه برویش نظر توان کردن نه پای آنکه بکویش گذر توان کردن

❈۱❈
نه چشم آنکه برویش نظر توان کردن نه پای آنکه بکویش گذر توان کردن
نه آن قرار که تاب رخش توان آورد نه آن شکیب که بی او بسر توان کردن
❈۲❈
نه همدمی که باو درد دل توان گفتن نه محرمی که ز رازش خبر توان کردن
نه آن نفس که دعا چون کنی قبول شود نه آن قبول که سر خاک در توان کردن
❈۳❈
نه سر چو گوی بمیدان او توان افکند نه پیش خنجر او جان سپر توان کردن
دلم دلی نه که در وی بگنجد اینهمه غم غمش غمی نه که از دل بدر توان کردن
❈۴❈
کجا روم چکنم درد خود کرا گویم ز خویش کاش زمانی سفر توان کردن
بیا بیا بقضای خدای تن در ده گمان مبر که علاج دگر توان کردن
❈۵❈
بدوست دوست شو و تلخ دهر شیرین کن که زهر را بمحبت شکر توان کردن
بآنچه دوست کند دوست باش با او دست بدین وسیله مگر در کمر توان کردن
❈۶❈
چنان محبت او جا گرفت در دل فیض که پیش تیر غمش جان سپر توان کردن

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۷۳۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها