فیض کاشانی:تیره شد در چشمم از دنیا بدر باید شدن تنگ شد جا بر دلم جای دگر باید شدن
❈۱❈
تیره شد در چشمم از دنیا بدر باید شدن
تنگ شد جا بر دلم جای دگر باید شدن
عقدهٔ دنیا زبال مرغ جان باید گشود
سوی فردوس برین با بال و پر باید شدن
❈۲❈
پای تن بگذار و با بال روان پرواز کن
تاج قرب ار خواهی اینره را بسر باید شدن
متبع شرکست خود بینی ره توحید را
از وجود فانی خود بیخبر باید شدن
❈۳❈
لوح دلرا شست و شوئی باید از ادناس طبع
از کدورتهای جسمانی بدر باید شدن
راه حق آسان توان رفتن بر آثار قدم
پیشوایان رفته اینره بر اثر باید شدن
❈۴❈
معرفت را چون نهایت نیست راهش بیحد است
هر چه زان حاصل شود زان بیشتر باید شدن
تا نگردی فانی اندر حق نیاسائی ز خود
کی شیء هالک را مستقر باید شدن
❈۵❈
فیض را چون عمر بگذشت و شد آلایش ز دست
سوی دارالخلد جنت زودتر باید شدن
کامنت ها