فیض کاشانی:عشقم فزون کن عقلم جنون کن دلرا سراپا یکقطره خون کن
❈۱❈
عشقم فزون کن عقلم جنون کن
دلرا سراپا یکقطره خون کن
دلدار من تو غمخوار من تو
این نیم عقلم از سر برون کن
❈۲❈
هستی توانا بر هرچه خواهی
رنج برون را درد درون کن
دادم بعشقت از جان و دل دل
خواهی بسوزان خواهیش خون کن
❈۳❈
ایمان من تو درمان من تو
یکفن عشقم دردم فنون کن
آن کاشنا شد دردش بیفزا
بیگانگانرا لا یفقهون کن
❈۴❈
این عاقلانرا در عقل کامل
وین عاشقانرا لا بعقلون کن
بستان ز من من خود باش تنها
عیبم سراپا از تن برون کن
❈۵❈
چشمم بدان دار از نیکوان دور
هم ینظرون را لا یبصرون کن
ای من اسیرت کن هرچه خواهی
من چون بگویم با تو که چون کن
❈۶❈
گردن نهادم حکم ترا من
خواهی کمم کن خواهی فزون کن
سر تا بپایم تقصیر دارد
ما بؤمرون را ما بفعلون کن
❈۷❈
مینال ایدل بر سرنوشت
فکری بحال بخت زبون کن
ناصح تو بگذر از وادی من
افسانه بگذار ترک فسون کن
❈۸❈
تا یادگاری از فیض ماند
گفتار اورما یسطرون کن
کامنت ها