فیض کاشانی:ای دوای درد بیدرمان من مرهم داغ دل بریان من
❈۱❈
ای دوای درد بیدرمان من
مرهم داغ دل بریان من
ای که هم جانی و هم جانان من
ای که هم دینی و هم ایمان من
❈۲❈
در غم تو بیسر و سامان شدم
هم سر من باش و هم سامان من
hز سر هر دو جهان برخواستم
تا تو هم این باشی و هم آن من
❈۳❈
خان و مانم گو برو در راه تو
بس بود عشق تو خان و مان من
گنج مهر خود نهادی در دلم
کردی آباد این دل ویران من
❈۴❈
محو کن بود و نبودم تاز فیض
آن تو ماند نماند آن من
کامنت ها