فیض کاشانی:ای که دردت با دوا آمیخته در غمت بس خرمی انگیخته
❈۱❈
ای که دردت با دوا آمیخته
در غمت بس خرمی انگیخته
با تو تا پیوند محکم کردهام
رشتهٔ جان از جهان بگسیخته
❈۲❈
مهر تو بگرفته سر تا پای من
عشق تو با جان و دل آمیخته
بر درخت عشق در باغ دلم
میوههای گونه گون آویخته
❈۳❈
دیدهٔ گریانم از دریای عشق
در کنار درّ و گوهر ریخته
کهنه غربال فلک بر سر مرا
نو بنو غم بر سر غم ریخته
❈۴❈
هم ز دردت کن دوا این درد فیض
ای ز دردت صد دوا انگیخته
کامنت ها