گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:شب و روز در ره تو من مبتلا نشسته تو گذر کنی نگوئی تو کئی چرا نشسته

❈۱❈
شب و روز در ره تو من مبتلا نشسته تو گذر کنی نگوئی تو کئی چرا نشسته
ز تو کار بسته دارم دل و جان خسته دارم بدر طبیب عشقم بامیدها نشسته
❈۲❈
چه شود همین تو باشی ره مدعی نباشد من و شمع ایستاده تو بمدعا نشسته
ز دو چشم نیم خفته باشاره نکته گفته که برد دل نهفته بکمین ما نشسته
❈۳❈
بتو کی رسد نگاهم که ز زلف و چشم و ابرو برهش سلاح داران همه جابجا نشسته
بتو چون رسد فغانم چو پر از صداست کویت ز فغان داد خواهان که براهها نشسته
❈۴❈
همه رنج و محنت و غم همه درد و سوز و ماتم سپه بلای عشقت چه بجان ما نشسته
ره خیر ا گر بپوئی دل خستهٔ بجوئی چو ملک چو حور بینی بدر دعا نشسته
❈۵❈
چو ز دست فیض آید به جز از فغان و ناله چکنم بغیر زاری من در بلا نشسته

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۸۲۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها