گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:بیا ساقی بده جامی از آن می که جان عاشقان از وی بود حی

❈۱❈
بیا ساقی بده جامی از آن می که جان عاشقان از وی بود حی
از آن می کآورد جان در تن من کند یکجرعه‌اش لاشیء را شیء
❈۲❈
اگر زاهد کشد در رقص آید بخاک مرده گر ریزی شود حی
از آن می کز فروغش شب شود روز سیه دل را کند خورشید بی فی
❈۳❈
مئی کز من مرا بخشد خلاصی سرا پایم شود فانی از آن می
بیا ساقی مرا از خویش برهان مگر طرفی ببندم از خود وی
❈۴❈
نه تاب وصل او دارم نه هجران نه با وی می‌توان بودن نه بی وی
بیا می ده مرا از خویش بستان مگو چون و مگو چند و مگو کی
❈۵❈
پیاپی ده که عشق آندم گواراست که در کف جام می‌آرد پیاپی
مکن داغم مگو کی، دمبدم ده دل مستان ندارد طاقت وی
❈۶❈
چه می‌پائی بده ساقی شرابی چه میخواری قفا مطرب بزن نی
بیا مطرب بزن بر تار دستی بیا ساقی بده جامی پر از می
❈۷❈
بده ساقی شرابی از بط و خم بزن مطرب نوای بربط و نی
میفکن عیش فصلی را بفصلی ز کف مگذار می در بهمن و دی
❈۸❈
بهاری کن سراسر عمر را فیض ز روی ساقی و جام پیاپی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۸۵۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها