فیض کاشانی:بندهٔ او من و او خدای منست من برای وی و او برای منست
❈۱❈
بندهٔ او من و او خدای منست
من برای وی و او برای منست
مقصد اصلی ندای کنم
سایر خلق چون صدای منست
❈۲❈
هادی این رهم صلا بزنید
هر کرا پیرو هدای منست
میروم بر براق عشق سوار
قبهٔ آسمان درای منست
❈۳❈
پیشوا و امام قافله ام
همهٔ خلق در قفای منست
آفتاب سپهر امر منم
خلق را نور از ضیای منست
❈۴❈
فلک از های و هوی من در رقص
در ملک نیز های های منست
هر چه در عالم کبیر بود
جمله در جبّه و ردای منست
❈۵❈
آفرینش اگر کلان ور خرد
همه در سایه لوای منست
زیر این قبه نیست خانهٔ من
عرصهٔ لامکان سرای من است
❈۶❈
غربت افکنده است بر خاکم
صدر ایوان عرش جای من است
سرو پرواز لامکان دارم
کره چرخ بند پای من است
❈۷❈
چون شدم گرم این سخنها گفت
با من آنکس که رهنمای من است
فیض بس زین بلند پروازی
این صفتهای اولیای من است
کامنت ها