گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:دل چه بستم در تو رستم از خودی با تو پیوستم گسستم از خودی

❈۱❈
دل چه بستم در تو رستم از خودی با تو پیوستم گسستم از خودی
در ره عشقت بسر گشتم بسی تا شدم بی خویش رستم از خودی
❈۲❈
رفته رفته با تو پیوستم ز خود تار و پود خود گسستم از خودی
آتش عشقت بجانم در گرفت سوختم یکبار جستم از خودی
❈۳❈
صد بیابان راه بود از من بتو کوهها بر خویش بستم از خودی
چون شدم آگاه افکندم ز خود ورنه خود را می‌شکستم از خودی
❈۴❈
قبلهٔ خود کرده بودم خویش را دیدم آخر بت پرستم از خودی
ناله کردم کی خدا رحمی بکن زودتر بگسل تو دستم از خودی
❈۵❈
بیخودم کن از خودم آزاد کن زانکه بر خود پرده بستم از خودی
گر ز خود بیخود شوم آگه شوم غافلم تا با خودستم از خودی
❈۶❈
با خود آیم بیخود‌آیم گر ز خود با خدایم چون گسستم از خودی
با خدا فیضی برم از خود مگر بی خدا طرفی نه بستم از خودی
❈۷❈
از خدا در بی خودی آگه شدم چون خدا بگسست دستم از خودی
از خودی در بی خودی واقع شدم زان شدم واقف که رستم از خودی
❈۸❈
نه خودی دارم کنون نه بیخودی نه ز خود آگه نه مستم از خودی
من ندانم کیستم یا چیستم این قدر دانم که رستم از خودی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۸۸۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محمد سالمی
2021-01-19T08:59:22
سلام. به نظر حقیر، در مصرع اول از بیت چهارم "در" و "گرفت" باید بهم بچشبند:درگرفت"درگرفتن" یعنی آتش گرفتن و شعله‌ور شدن
محمد سالمی
2021-01-19T09:00:10
اصلاح جمله بالا: "بچسبند" به جای "بچشبند"