گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:لب برلبم نه ساقیا تا جان فشانم مست مست این باقی جان گوبرو آن جان باقی هست هست

❈۱❈
لب برلبم نه ساقیا تا جان فشانم مست مست این باقی جان گوبرو آن جان باقی هست هست
چشمان مستت را مدام مستان چشم تو غلام چشمان مستت می بدست مستان چشمش می پرست
❈۲❈
هم چشم مستت فتنه جوهم مست چشمت فتنه خو در هند و در ایران فتد بس فتنه ها زآن ترک مست
گرچشم بیمارت بلاست بیمار چشمت را دواست هم از بلا یابد شفا آنکش بلای عشق خست
❈۳❈
در پیش خورشید رخت باشد رخ خورشید سهل در پیش شمشاد قدت باشد قد شمشاد پست
موئی شدم زاندیشهٔ تنگ آمدم از فکرتی آیا میانی هست نیست آیا دهانی نیست هست
❈۴❈
خواهی خلاصی از بلا در عشق گم شو عاشقا هر کوشد اندرعشق گم جست از بلا و غصه دست
گرفیض بودی یارعشق گم گشتی اندرعشق یار در عشق یار ارگم شدی یارآمدی او را بدست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۹۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محمد فهیم نژاد
2017-07-19T12:44:07
با درود و تحیاتدر مصرع دوم بیت دوم به نظر چشمش باید به چشمت تغییر یابد..در مصرع دوم بیت چهارم آنکش به آنکس تغییر یابد...