گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فیض کاشانی:سر خستگان نداری بگذار ما نیائی غم کشتگان نداری بمزار ما نیائی

❈۱❈
سر خستگان نداری بگذار ما نیائی غم کشتگان نداری بمزار ما نیائی
تنم از غبار گردد بره گذارت افتد تو بگردی از ره خود بغبار ما نیائی
❈۲❈
بغمی نیوده پا بست نشده زمامت از دست تو که بار غم نداری بقطار ما نیائی
ز خرابهٔ وفایم تو ز شهر بیوفائی ز تو چون وفا نیاید بدیار ما نیائی
❈۳❈
دلم از غم میانت شب و روز میگدازد نشویم تا چو موئی بکنار ما نیائی
نشود خرابهٔ دل ز عمارت تو آباد تو از این سرا برون رو تو بکار ما نیائی
❈۴❈
چه شکایتست ای فیض که شنیده است هرگز که کسی بیار گوید تو بکار ما نیائی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۹۵۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مجتبی آموزگار
2016-04-05T21:02:19
به نظر در بیت دوم «تنم ار غبار گردد . . . » صحیح باشد.
حُسام الدین
2016-04-06T00:55:57
سلام بر مجتبی آموزگاردرود بر شمامطابق فرموده :تنم ار غبار گردد بِرَه گذارت افتدتو بگردی از ره خود بغبار ما نیائیسپاس گزارم ، غزلی دلاویز است .
محب
2018-02-07T18:11:57
سلامدر بیت سوم ،مصرع اول...بغمی نبوده پا بست....نیوده اشتباه املایی دارد.