فیض کاشانی:من و هزار گدا همچو من بنزد تو هیچست گدا چه پادشهان زمن بنزد تو هیچست
❈۱❈
من و هزار گدا همچو من بنزد تو هیچست
گدا چه پادشهان زمن بنزد تو هیچست
کجا رسند بحسن تو دلبران خطائی
بتان چین و خطا و ختن بنزد تو هیچست
❈۲❈
ندیده روی تو ورنه به بت کجا نگرستی
نکوترین بتی از برهمن بنزد تو هیچست
بهار عارض تو برد آبروی بهاران
بهار و گلشن و طرف چمن بنزد تو هیچست
❈۳❈
ببوی زلف تو کی میرسد نسیم بهاری
عبیر و عنبرو مشک ختن بنزد توهیچست
بنفشه چیست سمن کیست پیش زلف و رخ تو
بنفشه وسمن ونسترن بنزد تو هیچست
❈۴❈
نبات و قند بدان لب کجا رسد بحلاوت
نبات و قندو شکر من بمن بنزد توهیچست
کجا لطافت دندان تست عقد گهر را
صفای گوهر و درّ عدن بنزد تو هیچست
❈۵❈
به پیش قد تومر سرو را چه قدر و چه رفعت
قد صنوبر و سرو چمن بنزد تو هیچست
بگرید ار همه عمر از فراق روی تو عاشق
نگوئیش که چه خواهی زمن بنزد تو هیچست
❈۶❈
هلاک گشت اگرعاشق از غم وهم اگر زیست
هلاک گشتن چون زیستن بنزد تو هیچ است
خموش گردد اگر فیض ور غزل بسراید
خموش گشتنش و دم زدن بنزد تو هیچ است
کامنت ها