فیض کاشانی:جوزا سحر نهاد حمایل برابرم گو شیعه امامم و سوگند میخورم
❈۱❈
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
گو شیعه امامم و سوگند میخورم
عصر ظهور حضرت او خواهم از خدا
پیرانه سر هوای جوانیست بر سرم
❈۲❈
مولا من به عرش رسم گر ز روی فضل
مملوک آن جنابم و مسکین این درم
من جرعهنوش مهر تو بودم چه در ازل
کی ترک آب خورد کند طبع خو گرم
❈۳❈
گر باورت نمیشود از بنده این حدیث
از گفته کمال دلیلی بیاورم
«گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم»
❈۴❈
نامم ز شیعیان و محبان مباد اگر
غیر از محبت تو بود شغل دیگرم
بال و پری ندارم و این طرفه ترکه نیست
غیر از هوای منزل سیمرغ در سرم
❈۵❈
عهد الست بود مرا با ولای تو
از شاهراه عمر بر این راه بگذرم
ای عاشقان روی تو از ذره بیشتر
من چون رسم به وصل که از ذره کمترم
❈۶❈
شکر خدا که سینهام از مهر تو پر است
کامی که خواستم ز خدا شد میسرم
راهم مزن به وصف زلال خضر که من
از جام آل جرعهکش حوض کوثرم
❈۷❈
اخلاص فیض هست ز حافظ زیادتر
حقا بدین گواست خداوند داورم
کامنت ها