فیض کاشانی:حجاب چهره جان میشود غبار تنم خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
❈۱❈
حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
بیا و هستی من در وجود من کم کن
که با وجود تو کس نشنود ز من که منم
❈۲❈
بسی ز عمر گذشت و نیافتم کامی
دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم
اگر چو شمع ببارم سرشک نیست عجیب
که سوزهاست نهانی درون پیرهنم
❈۳❈
مرا که خدمت صاحب زمان بود معذور
چرا زمین ستم پیشگان بود وطنم
سزای همچو منی نیست دوری از در او
که پای تا سر من مهر اوست و من نه منم
❈۴❈
محبت علی و عترتش حیات من است
ولای آل نبی همچو جان و من بدنم
چنان محبت و مهر شما به دل دارم
که گر زنند به تیغم دل از شما نکنم
❈۵❈
ز بس حدیث شما فیض گفت نزدیکست
که غیر حرف شما نشنود کس از سخنم
کامنت ها