فیض کاشانی:هان مژده ای بیار صبا از دیار دوست تا در طلب دلم شود امیدوار دوست
❈۱❈
هان مژده ای بیار صبا از دیار دوست
تا در طلب دلم شود امیدوار دوست
کحل جواهری به من آر ای نسیم صبح
زان خاک نیکبخت که شد رهگذار دوست
❈۲❈
یا نامهای بیار که تعویذ جان کنم
یا جان کنم نثار خط مشکبار دوست
خواهم ز حق که از مدد بخت کارساز
بر حسب آرزو شودم کار و بار دوست
❈۳❈
مائیم و آستان نبی و علی و آل
جانها به کف گرفته برای نثار دوست
گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند
ما و چراغ و چشم و ره انتظار دوست
❈۴❈
افلاک را برای امام آفریدهاند
در گردشند برحسب اختیار دوست
دشمن اگر به رفض زند طعنه فیض را
منت خدای را که نیم شرمسار دوست
کامنت ها