فیض کاشانی:شوقت نه سرسریست که از سر به در شود مهرت نه عارضی است که جای دگر شود
❈۱❈
شوقت نه سرسریست که از سر به در شود
مهرت نه عارضی است که جای دگر شود
شوق تو در ضمیرم و مهر تو در دلم
نوعی نیامده است که با جان به در شود
❈۲❈
دردیست درد هجرت تو کاندر علاج آن
هرچند سعی بیش نمائی بتر شود
اول منم که در غم هجر تو هر شبی
دود دلم به گنبد افلاک پر شود
❈۳❈
جانی که بوی برد ز گلزار وصل تو
او را چگونه بیگل رویت به سر شود
گوشی که شرح وصف کمال رخت شنید
شاید که از حدیث لبت پرگهر شود
❈۴❈
چون کیمیای مهر تو با فیض همره است
روزی امید هست که این خاک زر شود
کامنت ها