فروغی بسطامی:گرنه خورشید فلک خاک نشین ره تست پس چرا هر سحر افتاده به جولانگه تست
❈۱❈
گرنه خورشید فلک خاک نشین ره تست
پس چرا هر سحر افتاده به جولانگه تست
هر کجا میگذری شعلهٔ آه دل ماست
هر طرف مینگری جلوه روی مه تست
❈۲❈
خاک درگاه تو سر منزل آسودگی است
نیکبخت آن سر شوریده که بر درگه تست
دیده تا زلف و زنخدان تو را یوسف دل
گاه در گوشهٔ زندان و گهی در چه تست
❈۳❈
هیچم از کار دل غمزده آگاهی نیست
تا مرا آگهی از غمزهٔ کارآگه تست
کاشکی خون مرا تیغ محبت میریخت
بر سر خاک شهیدی که زیارت گه تست
❈۴❈
تو سهی سرو خرامان ز کجا میآیی
که دل و جان فروغی همه جا همره تست
کامنت ها