گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغی بسطامی:درد جانان عین درمان است گویی نیست هست رنج عشق آسایش جا است گویی نیست هست

❈۱❈
درد جانان عین درمان است گویی نیست هست رنج عشق آسایش جا است گویی نیست هست
عشق سرگرم عتاب و عشق ما زان در عذاب صبح محشر شام هجران است گویی نیست هست
❈۲❈
مشرق خورشید خوبی مطلع انوار عشق هر دو زان چاک گریبان است گویی نیست هست
چشم ساقی مست خواب و چنگ مطرب بر رباب دور دور می پرستان است گویی نیست هست
❈۳❈
غمزهٔ پنهان ساقی جلوهٔ پیدای جام فتنهٔ پیدا و پنهان است گویی نیست هست
صولجانش عنبرین زلف است در میدان من گوی آن سیمین زنخدان است گویی نیست هست
❈۴❈
رفته رفته خطش اقلیم صباحت را گرفت مور را فر سلیمان است گویی نیست هست
تا صبا شیرازهٔ زلفش ز یکدیگر گسست دفتر دل‌ها پریشان است گویی نیست هست
❈۵❈
دیده تا چشم فروغی جلوهٔ رخسار دوست منکر خورشید رخشان است گویی نیست هست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۰۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

عباس احمدی
2011-01-28T16:42:21
در بیت اول اسایش جان است صحیح می باشد
سید محسن
2019-12-29T20:41:06
قطعا کلمه ( صولجانش) غلط است اما هر چه کوشش کردم نتوانستم کلمه معنی داری پیشنهاد کنم---تقاضای پیشنهاد کلمه درست دارم