گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغی بسطامی:بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست خون عشاق تو در ره‌گذری نیست که نیست

❈۱❈
بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست خون عشاق تو در ره‌گذری نیست که نیست
غیرت عشق عیان خون مرا خواهد ریخت که نهان با تو کسی را نظری نیست که نیست
❈۲❈
من نه تنها ز سر زلف تو مجنونم و بس شور آن سلسله در هیچ سری نیست که نیست
نه همین لاله به دل داغ تو دارد ای گل داغ سودای رخت بر جگری نیست که نیست
❈۳❈
اثری آه سحر در تو ندارد، فریاد ور نه آه سحری را اثری نیست که نیست
سیل اشک ار بکند خانهٔ مردم نه عجب کز غمت گریه کنان چشم تری نیست که نیست
❈۴❈
جز شب تیرهٔ ما را که ز پی روزی نیست پی هر شام سیاهی سحری نیست که نیست
چون خرامی، به قفا از ره رحمت بنگر کز پی‌ات دیدهٔ حسرت نگری نیست که نیست
❈۵❈
بی خبر شو اگر از دوست خبر می‌خواهی زان که در بی خبری‌ها خبری نیست که نیست
ترک سر تا نکنی پای منه در ره عشق که درین وادی حیرت خطری نیست که نیست
❈۶❈
من مسکین نه همین خاک درش می‌بوسم خاک بوس در او تاجوری نیست که نیست
قابل بندگی خواجه نگردید افسوس ور نه در طبع فروغی هنری نیست که نیست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۱۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سرمد تهرانی
2014-08-01T22:21:42
واضح است که به استقبال از آن غزل مشهور حافظ گفته شده مخصوصا از بیت آخر و دوم پیدا می شود