فروغی بسطامی:بر دوش تو تا زلف زرهپوش تو افتاد بار دل عالم همه بر دوش تو افتاد
❈۱❈
بر دوش تو تا زلف زرهپوش تو افتاد
بار دل عالم همه بر دوش تو افتاد
تار سر زلفت ز گران باری دلها
صد بار سراسیمه در آغوش تو افتاد
❈۲❈
یک سلسله دیوانهٔ آن حلقه زلفند
کز بهر چه بر طرف بناگوش تو افتاد
آن دل که نبودهست کسی جز تو به یادش
فریاد که یک باره فراموش تو افتاد
❈۳❈
آسوده حریفی که ز مینای محبت
تا روز جزا می زد و مدهوش تو افتاد
تا شام قیامت نکشد منت خورشید
هر دیده که بر صبح بناگوش تو افتاد
❈۴❈
آن نقطه که پیرایهٔ پرگار وجود است
خالی است که بر کنج لب نوش تو افتاد
از چشم ترم جوش زند خون دمادم
تا در جگرم خار جگرجوش تو افتاد
❈۵❈
یک باره نظر بست ز سرچشمهٔ کوثر
هر چشم که بر لعل قدحنوش تو افتاد
خون میچکد از گلبن اشعار فروغی
تا در طلب غنچهٔ خاموش تو افتاد
کامنت ها