فروغی بسطامی:در پای تو تا زلف چلیپای تو افتاد بس دل که از این سلسله در پای تو افتاد
❈۱❈
در پای تو تا زلف چلیپای تو افتاد
بس دل که از این سلسله در پای تو افتاد
تنها نه من افتادهٔ سر پنجهٔ عشقم
بس تن که ز بازوی توانای تو افتاد
❈۲❈
هرگز نشود مشتری یوسف مصری
شوریده سری کز پی سودای تو افتاد
در دیدهٔ عشاق نه کم ز آب حیات است
خاکی که بر آن سایهٔ بالای تو افتاد
❈۳❈
آسوده شد از شورش صحرای قیامت
هر چشم که بر قامت رعنای تو افتاد
آگاه شد از معنی حیرانی عشاق
هر دیده که بر صورت زیبای تو افتاد
❈۴❈
هر دل که خبردار شد از عیش دو عالم
در فکر خریداری غم های تو افتاد
از دامن شیریندهنان دست کشیدم
تا بر سر من شور تمنای تو افتاد
❈۵❈
خورشید فتاد از نظر پاک فروغی
تا پرده ز رخسار دلا رای تو افتاد
کامنت ها