گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغی بسطامی:نرگس که فلک چشم و چراغ چمنش کرد چشم تو سرافکنده به هر انجمنش کرد

❈۱❈
نرگس که فلک چشم و چراغ چمنش کرد چشم تو سرافکنده به هر انجمنش کرد
تا غنچه به باغ از دهن تنگ تو دم زد عطار صبا مشک ختن در دهنش کرد
❈۲❈
تا گل به هواخواهی روی تو درآمد نقاش چمن صاحب وجه حسنش کرد
تا سرو پی بندگی قد تو برخاست دور فلک آزاد ز بند محنش کرد
❈۳❈
تا لاف به هم چشمیت آهوی حرم زد سلطان قضا امر به خون ریختنش کرد
هر خون که به خاک از دم تیغ تو فروریخت فردای جزا کس نتواند ثمنش کرد
❈۴❈
هر جامه که بر قامت عشاق بریدند عشق تو به سر پنجه قدرت کفنش کرد
هر شام دل از یاد سر زلف تو نالید مانند غریبی که هوای وطنش کرد
❈۵❈
هر کس که به شیرین‌دهنی دل نسپارد نتوان خبر از حال دل کوهکنش کرد
با هیچ نشانی نکند سخت کمانی کاری که به دل غمزهٔ ناوک فکنش کرد
❈۶❈
دردا که ز معشوق نشد چارهٔ دردم تا جذبهٔ عشق آمد و هم درد منش کرد
گفتم که دل اهل جنون را به چه بستی دستی به سر زلف شکن بر شکنش کرد
❈۷❈
زنهار به مست در می‌خانه مخندید کاین بی خبری با خبر از خویشتنش کرد
چشمی که به یک غمزه مرا طبع غزل داد نسبت نتوانم به غزال ختنش کرد
❈۸❈
یاقوت صفت خون جگر خورد فروغی تا جوهری عقل قبول سخنش کرد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۸۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سید محسن
2020-01-01T02:29:47
زنهار به مست در میخانه مخندید----