گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغی بسطامی:تا اختیار کردم سر منزل رضا را مملوک خویش دیدم فرماندهٔ قضا را

❈۱❈
تا اختیار کردم سر منزل رضا را مملوک خویش دیدم فرماندهٔ قضا را
تا ترک جان نگفتم آسوده‌دل نخفتم تا سیر خود نکردم، نشناختم خدا را
❈۲❈
چون رو به دوست کردی، سر کن به جور دشمن چون نام عشق بردی، آماده شو، بلا را
دردا که کشت ما را شیرین لبی که می‌گفت من داده‌ام به عیسی انفاس جان‌فزا را
❈۳❈
یک نکته از دو لعلش گفتیم با سکندر خضر از حیا بپوشید سرچشمهٔ بقا را
دوش ای صبا از آن گل در بوستان چه گفتی کاتش به جان فکندی مرغان خوش نوا را
❈۴❈
بخت ار مدد نماید از زلف سر بلندش بندی به پا توان زد صبر گریز پا را
یا رب چه شاهدی تو کز غیرت محبت بیگانه کردی از هم، یاران آشنا را
❈۵❈
آیینه رو نگارا از بی‌بصر حذر کن ترسم که تیره سازی دلهای با صفا را
گر سوزن جفایت خون مرا بریزد نتوان ز دست دادن سر رشتهٔ وفا را
❈۶❈
تا دیده‌ام فروغی روشن به نور حق شد کمتر ز ذره دیدم خورشید با ضیا را

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

امین کیخا
2013-04-23T08:50:13
ضیا گردیده سو به معنی نور است و فارسیست
۲۱۴
2018-05-09T15:04:02
یا من دوا کن یا رهااین چه حزنیستاین چه جوریستغمت بشکسته هر دوا را