فروغی بسطامی:زان غنچه‌دهان دلم به تنگ آمد وز دیده سرشک لاله رنگ آمد
❈۱❈
زان غنچه‌دهان دلم به تنگ آمد
وز دیده سرشک لاله رنگ آمد
هر گوشه که گوش دادم از عشقش
آواز نی و نوای چنگ آمد
❈۲❈
بس چنگ زدم به دامن پاکان
تا دامن پاک او به چنگ آمد
از خانهٔ آن کمان ابرو بود
تیری که به سینه بی‌درنگ آمد
❈۳❈
آهم به دلش نکرد تاثیری
فریاد که تیر من به سنگ آمد
ساقی به مذاقم از ازل کرده
شهدی که مقابل شرنگ آمد
❈۴❈
چشمش پی صید دل مهیا شد
آهو به گرفتن پلنگ آمد
جز عاشق پاک دیده نشناسد
یاری که به صد هزار رنگ آمد
❈۵❈
بازیچهٔ آن بت شکر لب شد
هر مغبچه‌ای که از فرنگ آمد
من بندهٔ خواجه‌ای که در معنی
آسوده ز قید صلح و جنگ آمد
❈۶❈
تا میکده مسکن فروغی شد
فارغ ز خیال نام و ننگ آمد
کامنت ها