گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغی بسطامی:کاش می‌داد خدا هر نفسم جانی چند تا به گام تو می‌کردم قربانی چند

❈۱❈
کاش می‌داد خدا هر نفسم جانی چند تا به گام تو می‌کردم قربانی چند
چشم بد دور ز حسن تو پریچهره که کشت حسرت خاتم لعل تو سلیمانی چند
❈۲❈
چه غم از کشمکش گردش دوران دارد هر که با چشم تو ساغر زده دورانی چند
ساقی چشم تواش باده به پیمانه نکرد هر که بشکست در این میکده پیمانی چند
❈۳❈
کسی از کافر چشم تو نپرسید آخر کز چه روی ریخته‌ای خون مسلمانی چند
آه اگر دامن پاک تو نیارند به دست خستگانی که دریدند گریبانی چند
❈۴❈
از سر زلف پریشان تو معلومم گشت که چرا جمع نشد حال پریشانی چند
بر نمی‌خورد دل از عمر گران‌مایهٔ خویش که نمی‌خورد ز مژگان تو پیکانی چند
❈۵❈
ای دریغا که به دامان تو دستم نرسید با وجودی که زدم دست به دامانی چند
مژده ای دل که ز دیوان محبت امروز از پی قتل تو صادر شده فرمانی چند
❈۶❈
تا فروغی هوس چهرهٔ نیر دارد پای تا سر شده آمادهٔ نیرانی چند

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۱۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ندا
2014-02-03T16:16:24
سلام. بیت اول مصرع دوم ایراد وزنی دارد. گویا "هر" جا افتادهدرستش باید این باشد:تا به هرگام تو می کردم قربانی چند
سید محسن
2020-01-02T18:38:17
چشم بد دور ز حسن تو پریچهره که گشت----درست است