گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغی بسطامی:دل نداند که فدای سر جانان چه کند گر فدای سر جانان نکند جان چه کند

❈۱❈
دل نداند که فدای سر جانان چه کند گر فدای سر جانان نکند جان چه کند
لب شکر شکنت رونق کوثر بشکست تا دهان تو به سرچشمهٔ حیوان چه کند
❈۲❈
جنبش اهل جنون سلسله‌ها را بگسست تا خم طرهٔ آن سلسله جنبان چه کند
گرهٔ کار مرا دست فلک باز نگرد تا قوی پنجه آن طرهٔ پیچان چه کند
❈۳❈
جمع کردم همه اسباب پریشانی را تا پریشانی آن زلف پریشان چه کند
شام من صبح ز خورشید فروزنده نشد تا فروغ رخ آن ماه درخشان چه کند
❈۴❈
رازم از پردهٔ دل هیچ هویدا نشده‌ست تا که غمازی آن غمزهٔ پنهان چه کند
به خضر آب بقا داد و به جمشید شراب تا به پیمانهٔ ما ساقی دوران چه کند
❈۵❈
جنبشی کرد صنوبر که قیامت برخاست تا سهی قامت آن سرو خرامان چه کند
نرگس مست به باغ آمد و پیمانه به دست تا قدح بخشی آن نرگس فتان چه کند
❈۶❈
بسته‌های شکر از هند به ری آمده باز تا شکر خندهٔ آن پستهٔ خندان چه کند
صف ترکان ختایی همه آراسته شد تا صف آرایی آن صف زده مژگان چه کند
❈۷❈
پایه طبع فروغی ز نهم چرخ گذشت تا علو نظر همت سلطان چه کند
ناصرالدین شه بخشنده که دست کرمش می‌نداند که به سرمایهٔ عمان چه کند

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۳۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها