فروغی بسطامی:چون دم تیغ تو قصد جان ستانی میکند بار سر بر دوش جانان زان گرانی میکند
❈۱❈
چون دم تیغ تو قصد جان ستانی میکند
بار سر بر دوش جانان زان گرانی میکند
چشم بیمار تو را نازم که با صاحب دلان
دعوی زورآوری در ناتوانی میکند
❈۲❈
من غلام آن نظربازم که با منظور خود
شرح حال خویش را در بی زبانی میکند
حالتی در باغ او دارم که با من هر سحر
بلبل دستانسرا هم داستانی میکند
❈۳❈
چون ننالد مرغ مسکینی که او را دادهاند
دامن باغی که گل چین باغبانی میکند
من کجا و بزم آن شاهنشه اقلیم حسن
صعوه با شهباز کی هم آشیانی میکند
❈۴❈
گر نه باد صبح دم در گلشن او جسته راه
برق آهم پس چرا آتش فشانی میکند
ساقیا من ده که آخر گنبد نیلوفری
ارغوانی رنگ ما را زعفرانی میکند
❈۵❈
عافیت خواهی زمین بوس در میخانه باش
زان که می دفع بلای آسمانی میکند
رهروی از کعبه مقصود میجوید نشان
کاو وطن در کوی بی نام و نشانی میکند
❈۶❈
عاشق صادق فروغی بر سر سودای عشق
نقد جان را کی دریغ از یار جانی میکند
کامنت ها