فروغی بسطامی:عاشقی کز خون دل جام شرابش میدهند چشم تر، اشک روان، حال خرابش میدهند
❈۱❈
عاشقی کز خون دل جام شرابش میدهند
چشم تر، اشک روان، حال خرابش میدهند
هر که را امروز ساقی میکشد پای حساب
ایمنی از هول فردای حسابش میدهند
❈۲❈
هر که ماهی خدمت می را به صافی میکند
سالها فرماندهی آفتابش میدهند
هیچ هشیاری نمیخواهد خمارآلودهای
کز لب میگون او صهبای نابش میدهند
❈۳❈
گرد بیداری نمیگردد کسی در روزگار
کز خمارین چشم او داروی خوابش میدهند
تشنه کامی کز پی ابروی ترکان میرود
آخر از سرچشمه شمشیر آبش میدهند
❈۴❈
هر که اول زان صف مژگان سؤالی میکند
آخرالامر از دم خنجر جوابش میدهند
گر کمند حلق عاشق طرهٔ معشوق نیست
پس چرا بر چهره چندین پیچ و تابش میدهند
❈۵❈
چون ز جعد پر گره آن ترک میسازد زره
ره به جیش خسرو مالک رقابش میدهند
ناصرالدین شاه غازی آن که در میدان جنگ
فتح و نصرت بوسه بر زرین رکابش میدهند
❈۶❈
کی فروغی روز وصل او به راحت میرود
بس که شبها از غم هجران عذابش میدهند
کامنت ها