فروغی بسطامی:پیش من کام رقیب از لعل خندان میدهد از یکی جان میستاند بر یکی جان میدهد
❈۱❈
پیش من کام رقیب از لعل خندان میدهد
از یکی جان میستاند بر یکی جان میدهد
میگشاید تا ز هم چشمان خواب آلوده را
هر طرف بر قتل من از غمزه فرمان میدهد
❈۲❈
میکشد عشقم به میدانی که جان خسته را
زخم مرهم میگذارد، درد درمان میدهد
خوابم از غیرت نمیآید مگر امشب کسی
دل به دلبر میسپارد جان به جانان میدهد
❈۳❈
گر چنین چشم ترم خونآب دل خواهد فشاند
خانهٔ همسایه را یک سر به توفان میدهد
من که دست چرخ را میپیچم از نیروی عشق
هر دمم صد پیچ و تاب آن زلف پیچان میدهد
❈۴❈
یارب آن موی مسلسل را پریشانی مباد
زان که گاهی کام دلهای پریشان میدهد
وای بر حال گرفتاری که دست روزگار
دست او میگیرد و بر دست هجران میدهد
❈۵❈
هر که میبوسد لب ساقی به حکم می فروش
نسبت می را کجا با آب حیوان میدهد
یک جهان جان در بهای بوسه میخواهد لبش
گوهر ارزندهاش را سخت ارزان میدهد
❈۶❈
تا فروغی گفتگو زان شکرین لب میکند
گفتهٔ خود را به سلطان سخندان میدهد
ناصرالدین شاه غازی آن که در میدان جنگ
نطق گوهربار او خجلت به مرجان میدهد
کامنت ها