گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغی بسطامی:دامن کشان شبی گذر افتاد بر منش برخاستم چو گرد و نشستم به دامنش

❈۱❈
دامن کشان شبی گذر افتاد بر منش برخاستم چو گرد و نشستم به دامنش
شاهان اسیر حلقهٔ گیسوی پر خمش شیران شکار شیوهٔ آهوی پر فنش
❈۲❈
دل ها شکسته از شکن زلف کافرش مردان فتاده از نگه مردم افکنش
پروانهٔ حریص چه پروا ز آتشش دلخستهٔ فراق چه وحشت ز کشتنش
❈۳❈
هر کس که دید گوشهٔ ابروی دوست را باکی نباشد از دم شمشیر دشمنش
آن را که نقش صورت جانان به خاطر است خاطر نمی‌کشد به تماشای گلشنش
❈۴❈
گر بیند آتشین رخ او چشم باغبان آتش زند به لاله و نسرین و سوسنش
تا مرغ دل جدا شد از آن زلف پر شکن هر لحظه پر زند به هوای نشیمنش
❈۵❈
دیوانه‌ای که می‌کشدش تار موی دوست نتوان نگاه داشت به زنجیر آهنش
ماهی که دوش خرمن صبرم به باد داد امروز برق عشق زد آتش به خرمنش
❈۶❈
نرم از دعا نشد دل آن ترک لشکری کاری نکرد هیچ دعایی به جوشنش
برداشت بار گردنم از بن به تیغ تیز یارب که خون من نشود بار گردنش
❈۷❈
قوت فروغی از لب یاقوت او رسید تا شاه شد وسیلهٔ رزق معینش
روشن ضمیر ناصردین شه که آفتاب کسب فروغ می‌کند از رای روشنش
❈۸❈
چون زرفشان شود کف گوهر نوال او ندهد کفاف حاصل دریا و معدنش

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۸۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها