فروغی بسطامی:چه غنچهها که نپرود باغ نسرینش چه میوهها که نیاورد سرو سیمینش
❈۱❈
چه غنچهها که نپرود باغ نسرینش
چه میوهها که نیاورد سرو سیمینش
چه فتنهها که نینگیخت چشم پرخوابش
چه حلقهها که نیاویخت زلف پرچینش
❈۲❈
چه دانهها که نپاشید خال هندویش
چه دام ها که نگسترد خط مشکینش
چه کیسهها که نپرداخت جعد طرارش
چه کاسهها که نپیمود لعل نوشینش
❈۳❈
چه صیدها که نشد کشته در کمینگاهش
چه تیغها که نزد پنجهٔ نگارینش
چه قلبها که نیازرد لشکر نازش
چه سینهها که نفرسود خنجر کینش
❈۴❈
چه پنجهها که نپیچد زور بازویش
چه کشتهها که نینداخت دست رنگینش
چه کلبهها که نیفروخت ماه تابانش
چه خوشهها که نیندوخت عقد پروینش
❈۵❈
چه شرم ها که نکرد آفتاب از رویش
چه رشک ها که نبرد آسمان ز تمکینش
چه جامهها که نپوشید قد دلکش او
که در کنار کشد شاه ناصرالدینش
❈۶❈
خدیو مملکت آرا خدایگان ملوک
که کرده بار خدا قبلهٔ سلاطینش
سر ملوک عجم مالک ممالک جم
که مهر خیره شد از تاج گوهر آگینش
❈۷❈
ابوالفوارس ببرافکن هژبرشکن
که رفته خنگ فلک زیر زین زرینش
ابوالمظفر غازی سوار تیغگذار
که خون خصم گذر کرده از سر زینش
❈۸❈
یکی رسول فرستد ز خطهٔ رومش
یکی سلام رساند ز ساحت چینش
صفات ذات ورا شرح کی توانم داد
اگر که وصف کنم صدهزار چندینش
❈۹❈
گدا چگونه کند مدح پادشاهی را
که خسروان همه جا کردهاند تحسینش
فروغی از لب نوشین او مگر دم زد
که شهره در همه شهر است شعر شیرینش
کامنت ها