فروغی بسطامی:من این عهدی که با موی تو بستم به مویت گر سر مویی شکستم
❈۱❈
من این عهدی که با موی تو بستم
به مویت گر سر مویی شکستم
پس از عمری به زلفت عهد بستم
عجب سر رشتهای آمد به دستم
❈۲❈
ز مویت کافر زنار بندم
ز رویت هندوی آتش پرستم
کمند عشق را گردن نهادم
طناب عقل را درهم گسستم
❈۳❈
ز مستوری چه میپرسی که عورم
ز هشیاری چه میگویی که مستم
شراب شادکامی را چشیدم
سبوی نیک نامی را شکستم
❈۴❈
به شمشیر از سر کویش نرفتم
به تدبیر از خم بندش نجستم
فزون تر شد هوای او پس از مرگ
تو پنداری کزین اندیشه رستم
❈۵❈
چنین ساقی ز خویشم بی خبر ساخت
که آگه نیستم از خود که هستم
گواه دعویم پیر مغان است
که مست از جرعهٔ جام آلستم
❈۶❈
قیامت چون نخوانم قامتت را
که تا برخاستی، از پا نشستم
چه گفتی زان سهی بالا فروغی
که فارغ کردی از بالا و پستم
کامنت ها