گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغی بسطامی:نذر کردم گر ز دست محنت هجران نمیرم آستانت را ببوسم، آستینت را بگیرم

❈۱❈
نذر کردم گر ز دست محنت هجران نمیرم آستانت را ببوسم، آستینت را بگیرم
نه به جز نام لب لعل تو ذکری بر زبانم نه به جز یاد سر زلف تو فکری در ضمیرم
❈۲❈
در همه ملکی بزرگم من که در دستت زبونم در همه شهری عزیزم من که در چشمت حقیرم
خسرو ملک جهانم من که در جنبت غلامم خواجهٔ آزادگانم من که در بندت اسیرم
❈۳❈
آشنای قدسیانم من که در کویت غریبم پادشاه لامکانم من که در ملکت فقیرم
سرفرازی می‌کنم وقتی که بنوازی به تیغم کوس عشرت می‌زنم روزی که بردوزی به تیرم
❈۴❈
تا تو فرمان می‌دهی من بندهٔ خدمتگزارم تا تو عاشق می‌کشی من کشتهٔ منت پذیرم
دیر می‌آیی به محفل، می‌روی زود از تغافل آخر ای شیرین شمایل می‌کشی زین زود و دیرم
❈۵❈
در گلستانی که گیرد دست هر پیری جوانی ای جوان سرو بالا دستگیری کن که پیرم
درد هر کس را که بینی در حقیقت چاره دارد من ز عشقت با همه دردی که دارم ناگزیرم
❈۶❈
مهر و ماهش را فلک در صد هزاران پرده پوشد گر نقاب از چهره بردارد نگار بی‌نظیرم
تا فروغ طلعت آن ماه را دیدم فروغی عشق فارغ کرده است از تابش مهر منیرم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۴۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محمد
2012-10-01T12:37:43
در بیت دهم به نظر می آید به این صورت درست باشد: درد هر کس را که بینی در حقیقت چاره دارد...
حاسبی
2021-01-03T19:09:49
شکل صحیح بیت دهم این است:درد هرکس را که بینی در حقیقت چاره دارد...