فروغی بسطامی:دوش از در میخانه کشیدند به دوشم تا روز جزا مست ز کیفیت دوشم
❈۱❈
دوش از در میخانه کشیدند به دوشم
تا روز جزا مست ز کیفیت دوشم
چشمم به چه کار آید اگر ساده نبینم
کامم به چه خوش باشد اگر باده ننوشم
❈۲❈
هم خاک در پیر مغان سرمهٔ چشمم
هم زلف کج مغبچگان حلقهٔ گوشم
هم چشم سیه مست تو کردهست خرابم
هم لعل قدح نوش تو بردهست ز هوشم
❈۳❈
تو مهر درخشنده و من ذرهٔ محتاج
تو خانه فروزنده و من خانه به دوشم
خون دلم از حسرت یک جام به جوش است
آبی به سر آتش من زن که نجوشم
❈۴❈
تا شانه صفت چنگ زدم بر سر زلفت
گه عقده گشاینده گهی نافه فروشم
تا مهر تو زد بر لب من مهر خموشی
آتش ز سرم شعله کشیدهست و خموشم
❈۵❈
در دایرهٔ عشق تو تا پای نهادم
گاهی به خراش دل و گاهی به خروشم
گویند که در سینه غم عشق نهان کن
در پنبه چسان آتش سوزنده بپوشم
❈۶❈
فارغ نشوم زین شب تاریک فروغی
تا در پی آن ماه فروزنده نکوشم
کامنت ها