گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغی بسطامی:من از کمال شوق ندانم که این تویی تو از غرور حسن ندانی که این منم

❈۱❈
من از کمال شوق ندانم که این تویی تو از غرور حسن ندانی که این منم
گر برکنند دیده‌ام از ناخن عتاب گر دیده از شمایل خوب تو برکنم
❈۲❈
بگذشتم از بهشت برین آستین فشان تا خاک آستان تو کردند مسکنم
مشنو ز من به غیر نواهای سوزناک زیرا که دست پرور مرغان گلشنم
❈۳❈
آن قمری حدیقهٔ عشقم که کرده بخت زلف بلند سروقدان طوق گردنم
شاهین تیر زپنجهٔ دشت محبتم زان شد فراز ساعد شاهان نشیمنم
❈۴❈
تا خار عشق گوشهٔ دامان من گرفت گلهای اشک ریخت به گل‌زار دامنم
تا سر نهاده‌ام به ارادت به پای دوست آمادهٔ ملامت یک شهر دشمنم
❈۵❈
بیرون چگونه می‌رود از کین مهوشان مهری که همچو روح فرورفته در تنم
تا چشم من فتاد فروغی به روی او خورشید برده روشنی از چشم روشنم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۷۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سید محسن
2020-01-16T01:53:17
شاهین تیز پنجه دشت محبتم-----درست است.گلها اشک ریخته به گلزار دامنم---و یاگل اشکها ریخت به گلزار دامنمپیشنهاد میشود تا نظر عزیزان چه باشد