فروغی بسطامی:غم روی تو به عالم ندهم عین نستانم و این غم ندهم
❈۱❈
غم روی تو به عالم ندهم
عین نستانم و این غم ندهم
گر به جان درد پیاپی دهیام
به مداوای دمادم ندهم
❈۲❈
گر مرا در حرمت راه دهند
ره به نامحرم و محرم ندهم
بخت آن کو که به صحرای طلب
آهوی چشم تو را رم ندهم
❈۳❈
آبی از چشم تری ریخت به خاک
که به سر چشمهٔ زمزم ندهم
داغی از دوست رسیدهست به من
که به سرمایهٔ مرهم ندهم
❈۴❈
غمی از عشق به خاطر دارم
که به صد خاطر خرم ندهم
بدنی دوش در آغوشم بود
که به صد روح مکرم ندهم
❈۵❈
خاتمی داد به من لعل کسی
که به انگشتری جم ندهم
تا لبم بر لب آن نوش لب است
یک دمم را به دو عالم ندهم
❈۶❈
من فروغی نفس پاکم را
به دم عیسی مریم ندهم
کامنت ها