فروغی بسطامی:تا لب میپرست او داد شراب مستیم مفتی شهر میخورد حسرت می پرستیم
❈۱❈
تا لب میپرست او داد شراب مستیم
مفتی شهر میخورد حسرت می پرستیم
کاش به کوی نیستی خاک شوم که آن پری
چهره نشان نمیدهد تا به حجاب هستیم
❈۲❈
دست امیدم ار شبی بر سر زلف او رسد
طعنه بر آسمان زند فر دراز دستیم
زندهٔ جاودانیم تا حرکات عشق شد
آلت زندگانیم، علت تندرستیم
❈۳❈
بر سر هر گذار او خاک شدم فروغیا
تا فلک بلند سر خاک شود ز پستیم
کامنت ها