گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغی بسطامی:به که باشم بی قرار از زلف یار خویشتن من که دادم بی قراری را قرار خویشتن

❈۱❈
به که باشم بی قرار از زلف یار خویشتن من که دادم بی قراری را قرار خویشتن
کردم اظهار محبت پیش از زیبانگار پرده را برداشتم از روی کار خویشتن
❈۲❈
دل ز کار افتاد و روزم تیره شد در عاشقی فکر کار دل کنم یا روزگار خویشتن
بس که کارم سخت شد از سخت گیریهای عشق مرگ را آسان گرفتم در کنار خویشتن
❈۳❈
دلبرا گر عاشقی از عاشقت پنهان مکن راز خود مخفی مدار از رازدار خویشتن
من گرفتم جز تو دلداری نمودم اختیار چون نمایم با دل بی‌اختیار خویشتن
❈۴❈
گر امید از طرهٔ عنبرفشانت برکنم چون کنم با خاطر امیدوار خویشتن
ار زدی هر دو عالم را توان بردن به خاک گر تو را عاشق کند شمع مزار خویشتن
❈۵❈
زان فکندستی به محشر وعدهٔ دیدار خویش تا جهانی را کشی در انتظار خویشتن
تا فروغی با خط مشکین او شد آشنا مشک می‌بارد ز کلک مشکبار خویشتن

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۹۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

nabavar
2020-01-16T23:05:03
آرزوی هر دو عالم را توان بردن به خاک
سید محسن
2020-01-16T14:47:46
تا که باشم بی قرار از زلف یار خویشتن----پیشنهاد میشودار زدی هر دو عالم را توان بردن به خاک------لطفا شاعران و اندیشمندان عزیز صورت درست این مصرع را بفرمایند.