فروغی بسطامی:گاهی به نوشخند لبت را اشاره کن ما را به هیچ صاحب عمر دوباره کن
❈۱❈
گاهی به نوشخند لبت را اشاره کن
ما را به هیچ صاحب عمر دوباره کن
بنمای روی خود ز پس پرده آشکار
یک باره راز هر دو جهان آشکاره کن
❈۲❈
وقتی که چارهٔ دل عشاق میکنی
درد مرا به نیم شکرخنده چاره کن
با جام می شبی به شبستان من بیا
آسودهام ز گردش ماه و ستاره کن
❈۳❈
خواهی که دامن تو نگیرم روز حشر
در زیر تیغ جانب ما یک نظاره کن
خیر است آن چه میرسد از دست چون تویی
کمتر به قتل خستهدلان استخاره کن
❈۴❈
اکنون که از کنار منت میل رفتن است
اول بریز خونم و آخر کناره کن
با مهربانی از دل سنگین او مخواه
یا ناله را بگو گذر از سنگ خاره کن
❈۵❈
گفتم فروغی از پی مژگان او مرو
رفتی کنون علاج دل پاره پاره کن
کامنت ها