گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فروغی بسطامی:نه دست آن که بگیریم زلف ماهی را نه روز روشنی از پی شب سیاهی را

❈۱❈
نه دست آن که بگیریم زلف ماهی را نه روز روشنی از پی شب سیاهی را
فغان که بر در شاهی است دادخواهی ما که از ستم ندهد داد دادخواهی را
❈۲❈
گدای شهرم و بر سر هوای آن دارم که سر نهم به کف پای پادشاهی را
ز خسروان ملاحت کجا روا باشد که در پناه نگیرند بی‌پناهی را
❈۳❈
به راه عشق به حدی است ناامیدی من که نا امید کند هر امید گاهی را
چگونه لاف محبت زند نظر بازی کز آب دیده نشسته‌ست خاک راهی را
❈۴❈
بزیر خون محبان که در شریعت عشق به هیچ حال نخواهم کسی گواهی را
نه من شهید تو تنها شدم که از هر سو به خاک ریخته‌ای خون بی‌گناهی را
❈۵❈
به یک نگاه ز رحمت بکش فروغی را مکن دریغ ز مشتاق خود نگاهی را

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

Mehrad baby
2017-09-14T13:01:07
بیت هفتم ;)
Mehrad baby
2017-09-14T12:57:16
کلمه اول در ابتدای بیت هشتم، در اینجا آمده:( بزیر ) خون محبان... که بابد به اینصورت باشد: ( بریز ) خون محبان...