فروغی بسطامی:ز وصل و هجر خود آسایش و عذاب منی تویی که مایهٔ تسکین و اضطراب منی
❈۱❈
ز وصل و هجر خود آسایش و عذاب منی
تویی که مایهٔ تسکین و اضطراب منی
دو هفته ماه و فروزنده آفتاب منی
ز دفتر دو جهان فرد انتخاب منی
❈۲❈
شکستگیت مباد ای نهال باغ مراد
چرا که خواستهٔ دیدهٔ پر آب منی
ز سیل حادثه یارب خرابیت مرساد
که گنج خانهٔ کنج دل خراب منی
❈۳❈
من از بلای محبت چگونه پوشم چشم
که از دو چشم فسونگر بلای خواب منی
اگر درنگ نداری به بزم من نه عجب
از آن که تندتر از عمر پرشتاب منی
❈۴❈
ز دستت ای غم هجران مرا خلاصی هست
مگر که کیفر اعمال ناصواب منی
گسستگیت مباد ای شکسته زلف نگار
اگر چه آفت کالای صبر و تاب منی
❈۵❈
حسابت ای شب هجران به سر نمیآید
که روزنامهٔ اندوه بی حساب منی
جز از لب تو فروغی حکایت نکند
که زیب دفتر و آرایش کتاب منی
کامنت ها